روزهای داغ جوانی و نوجوانی سپری شد جوانی هم کم کم می گدرد و من می مانم و دنیای حسرت کارهای کرده و نکرده
دلم تنگ است..دلم برای بندگی کردن تنک است...برای روزهایی ک گذشته اند
و خوشحالم و شکر گزار خدایی که مرا در راهی قرار داد که پر از عشق بود و ..راهی بی پایان
براستی طلبگی مسیریست که تمامی ندارد و توشه این راه بی پایان عشق است
عشق به فهمیدن و فهماندن...به خدایی که در این نزدیکیست....نزدیکتر است از رگ گردن..
خدایا این عشق را در وجودم سرشار کن...تسلیم تو بودن شیرین است...بنده ی تو بودن و مطیع تو بودن چ
لذتی است...این لذت را از ما مگیر و مارا به گناهنمان عقوبت نکن